از نواب تا زاربروکن

وبلاگ گروهی جلیل محبی، نیما نعمتی زاده، مجید خسروانجم و توحید عزیزی

از نواب تا زاربروکن

وبلاگ گروهی جلیل محبی، نیما نعمتی زاده، مجید خسروانجم و توحید عزیزی

يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ

هر آدمی، یه مدیر داره!

در آلمان برای رسیدگی به امور معمول به ادارات مختلفی سر زده ام اما هرگز نه مدیران آن ادارات را دیده ام و نه اصلا آنها را میشناسم، اصلا نمیدانم اتاقشان کجاست. چرا؟ 

شما وقتی برای انجام کاری وارد اداره ای میشوید در ابتدا باید حضور خود را با یک عدد "اعلام ناچیز"، با کارت ملی که همراه دارید، ثبت کنید، شماره گرفته و منتظر بمانید تا نوبتتان شود. یک راهرو را تصور کنید که اتاق های بسیار دارد و آدمها شماره به دست در سکوت نشسته اند و گاهی نیز یکهو بلند بلند حرف میزنند (که درباره ی بلد بلد حرف زدن های استثنائی در آینده خواهم نوشت). جوانتر ها سرشان در موبایل است، و میانسال ها و پیر ها معمولا کتاب میخوانند تا نوبتشان شود. آن بالا روی دیوار، یا یک مانیتور کوچک است مانند بانک های خودمان که با هر شماره که یک نوبت پیش میرود، "دینگ" صدا میدهد، یا یک ال سی دی یا ال ای دی مانند تلویزیون آن بالاست و شماره ها و اتاق های مربوط روبه روی آن نوشته شده، که باز هم با هر شماره "دینگ" صدا میدهد. نوبت به شما که رسید، وارد اتاقی میشوید که مانیتور به شما گفته است. 

داخل اتاق چه خبر است؟ 

یک آدم نشسته است که به او "مسئول مربوط" میگویند. نامی که در ادارات آلمان معروف بوده و کاربرد دارد. این آدمها معمولا دست نمیدهند اما با دست اشاره میکنند؛ که "بفرمایید بنشینید، من چه کاری میتوانم برای شما انجام دهم" شما نیز کارتان را میگویید. و او در صورتی که قانون اجازه دهد کار شما را با حوصله ای خسته کننده و آرام انجام میدهد. گاه ممکن است برای دادن یک مدرک ساده زمان حضور شما در اتاق "مسئول مربوط" بیش از بیست دقیقه طول بکشد. یکبار از آنها پرسیدم که "شما چقدر کارهایتان را آرام انجام میدهید، خب یک مدرک ساده است دیگر، این که بیست دقیقه زمان و بررسی نمیخواهد". پاسخ شنیدم که "من کارم را یک بار با تمرکز و بدون اشتباه انجام میدهم تا شما بار دیگر وقتتان را صرف آمدن به این اداره نکنید."  در پایان هم معمولا برای  "مراجعه کننده" آرزوی روزی خوب میکنند و همین. آدم میرود پی کارش. درواقع ما با سه قرارداد روبه رو ییم؛ یک؛ روز بخیر ابتدایی، دو؛ انجام کار طبق چهارچوب های قانونی و مشخص، و سه؛ آرزوی روزی خوب در پایان. 

در سایر اتاق ها نیز همین خبر است. البته اینکه یک آدم، بد اخلاق یا خوش اخلاق باشد، شما را تحویل بگیرد یا نگیرد، به مولفه های روانشناسی و جامعه شناسی مرتبط است. بخش روانشناسی اش که قسم زیادی از آن جهانشمول بوده و هر جای دنیا هر جور آدمی پیدا میشود و البته همه جا استثنائات هم وجود دارند. بخش جامعه شناسی اش هم به تاریخ یک مملکت برمیگردد و نحوه ی زندگی آدمهایش، خب اینجا با اینکه سالها از آن آلمان نژاد پرست میگذرد و قانون کنونی این رفتار را جرم دانسته و به شدت با آن برخورد میکند، اما هستند آدمهایی که خیلی ریز و خلاقانه، پوست یک خارجی را با همان تبسم ساختگی میکنند و برعکس آن هم وجود دارند آدمهایی که آنقدر متبسم و مهربانند که آدم فکر میکند که نکند یک نسبت خانوادگی با او داشته باشد که خودش یادش رفته شاید! 

با این توصیف، هر اداره معمولا اتاقهای زیادی دارد که در آن یک مدیر یا مسئول وجود دارد. یعنی برای هر نفر یک مدیر یا همان "مسئول مربوط"، به گونه ای که آدم فکر میکند آدم دارد با مدیر آن اداره حرف میزند و او نیز قرار نیست کار خارق العاده ای انجام دهد، بلکه تنها طبق روال اداری مدارکی را گرفته و ثبت میکند یا فرمهایی را میدهد، یا از این جور کارها. میتوان گفت که آدم ها نیازی به دیدن مدیر کل ندارند، چونکه هر کدامشان یک مدیر مربوط دارند. بنابراین نیازی نمیبینند که مدیر کل را بشناسند یا دم آن را بگیرند، تا کاری برایشان انجام دهد. حالا تصور کنید آن آدم، با جنبه یا بی جبنه باشد، مغرور یا فروتن باشد، شب پیشش با همسرش دعوا کرده باشد یا خیلی هم آشتی باشند! هیچ فرقی نمیکند، چونکه "قانون" اداری به آن "مسئول مربوط" گفته است که؛ "طبق چهارچوب مشخص باید کار "مراجعه کننده را انجام دهید". خب وقتی همه ی آن "مسئولین مربوط" در اتاقهایشان دارند طبق قانون کارهایشان را انجام میدهند، دیگر اصلا آن مدیر کل، چه کاری دارد؟ او کاری ندارد به جز مدیریت خاموش و آرام آن بالا و در سکوت. او حضور فیزیکی ندارد. خودش در امور مردم ریز نمیشود. اصلا گاهی فکر میکنم آن مدیر کل شاید در خانه اش نشسته است و به اداره نیامده. آخر کاری ندارد که! البته که او در خانه اش نبوده و در اتاقش نشسته و دارد کار خودش را میکند، اما بنده آنچه حس کرده ام را عرض میکنم. 

اینکه "مراجعه کننده" پس از اینکه اتاق را ترک کرد، از روی رضایت یا نارضایتی پیش خود یا دوستانش درباره ی آن "مسئول مربوط" چیز خوشایند یا ناخوشایندی بگوید، دخلی به آن "مسئول مربوط" ندارد. او کارش این است که مانند یک ماشین به هر مراجعه کننده "روز بخیر" بگوید و طبق "چهارچوب قانونی و مشخص شده" کار "مراجعه کننده" را انجام دهد. 

این نوشته خیلی دراز شد. برای اینکه حوصله تان سر نرود، دو مطلب مرتبط با این موضوع را در دو پست آینده تقدیمتون میکنم. 

عزیزید

نیما نعمتی زاده 

      

  • جلیل محبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی